فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 مرداد 1403

شماره ٣٩٤: برای عاشق و دزدست شب فراخ و دراز

بـرای عاشـق و دزدسـت شـب فراخ و درازهلـا بـیا شـب لـولـی و کـار هـر دو بـسـازمـن از خـزینـه سـلـطـان عـقـیق و در دزدمنـیـم خــسـیـس کـه دزدم قـمـاشـه …

بـرای عاشـق و دزدسـت شـب فراخ و درازهلـا بـیا شـب لـولـی و کـار هـر دو بـسـاز
مـن از خـزینـه سـلـطـان عـقـیق و در دزدمنـیـم خــسـیـس کـه دزدم قـمـاشـه بــزاز
درون پــرده شــب هــا لــطــیـف دزدانــنــدکـه ره بـرنـد بـه حـیلـت بـه بـام خـانـه راز
طـــمـــع نــدارم از شـــب روی و عـــیــاریبـجـز خـزیـنـه شـاه و عـقـیـق آن شـه نـاز
رخی که از کر و فرش نماند شب به جهانزهی چراغ که خورشید سوزی و مه ساز
روا شـود همه حـاجـات خـلق در شـب قدرکـه قـدر از چـو تـو بـدری بـیافـت آن اعـزاز
هـمـه تــویـی و ورای هـمـه دگـر چـه بــودکـه تــا خـیـال درآیـد کـسـی تــو را انـبــاز
هلا گـذر کـن از این پـهن گـوش ها بـگـشـاکـه مـن حــکـایـت نـادر هـمـه کـنـم آغــاز
مـسـیـح را چـو نـدیـدی فـسـون او بـشـنـوبـپـر چو بـاز سفیدی بـه سوی طبـلک بـاز
چـو نقـده زر سـرخـی تـو مـهر شـه بـپـذیراگر نه تـو زر سرخی چـراست چـندین گاز
تـو آن زمان کـه شـدی گنج این ندانسـتـیکـه هر کـجـا کـه بـود گنج سـر کـند غـماز
بـیار گنج و مکن حـیله که نخـواهی رسـتبـه تـف تف و بـه مصلا و ذکر و زهد و نماز
بـدزدی و بـنـشـینـی بـه گـوشـه مـسـجـدکــه مــن جــنــیـد زمــانــم ابــایـزیـد نـیـاز
قـمـاش بــازده آن گـاه زهـد خـود مـی کـنمـکـن بــهـانـه ضــعــف و فــرومـکــش آواز
خـمـوش کـن ز بـهانه کـه حـبـه ای نـخـرنددر ایـن مــقــام ز تــزویـر و حــیـلــه طــنـاز
بــگــیـر دامـن اقــبــال شــمـس تــبــریـزیکـه تـا کـمـال تـو یـابـد ز آسـتـینـش طـراز

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج