بـی تـحـمل خصم را هموار نتـوان ساختـنگل ز زخم خـار شد امن از سپـر انداختـنغـافـل از آه نـدامـت در جـوانـی هـا مـشـوکز کمان حلقه ممکن نیست تیر انداختـن…
بـی تـحـمل خصم را هموار نتـوان ساختـن | گل ز زخم خـار شد امن از سپـر انداختـن |
غـافـل از آه نـدامـت در جـوانـی هـا مـشـو | کز کمان حلقه ممکن نیست تیر انداختـن |
زنگ غفلت بـیش شد از گریه مسـتـی مرا | چون بـه تردستی توان آیینه را پـرداختن؟ |
بـا قضای آسمانی چاره جز تـسلیم نیست | گـردن دعـوی نـبــایـد زیـر تـیـغ افـراخـتـن |
می توان بـا خار در یک پیرهن بردن به سر | لیک دشوارست بـا (نا)سازگاران ساختن |
ز آتـش دوزخ ملایم طینتـان را بـاک نیسـت | زر دست افشار آسوده است از بگداختن |
مـنبـر از دار فـنا منصـور اگـر سـازد رواسـت | حرف حق را از ادب نبـود به خاک انداختن |
دشمنان کینه جو را می نماید سینه صاف | از غـبـار کـینه صـائب سـینه را پـرداخـتـن |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج