فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 2 خرداد 1404

پایگاه خبری شاعر

شماره ٣٨٩: خواست تا زلف پریشان تو بی سامانیم

خـواسـت تـا زلف پـریشان تـو بـی سـامانیمجـمع شـد از هر طـرف اسـبـاب سـرگـردانیمبـس که مشتاقم به دیدار تو از نیرنگ عشقنامـه مـی کـردم گـر از روی وفـا م…

خـواسـت تـا زلف پـریشان تـو بـی سـامانیمجـمع شـد از هر طـرف اسـبـاب سـرگـردانیم
بـس که مشتاقم به دیدار تو از نیرنگ عشقنامـه مـی کـردم گـر از روی وفـا می خـوانیم
غـیر غـم حـاصـل نـدیدم ز آشـنـایی های تـووین غـم دیـگـر کـه از بـیگـانـگـان مـی دانـیم
من که شیر بیشه را صیدم گهی دشوار بودسخت برد آهوی چشمت دل به صد آسانیم
حیرتم هر دم فزون تـر می شود در عاشقیتــا رخ خــوب تــو شـد ســرمـایـه حــیـرانـیـم
تـا ز خـنجـر تـنگـنای سـینه ام بـشـکـافـتـیصــد در رحــمـت گـشــودی بــر دل زنـدانـیـم
تــا دل از چــاه زنـخــدان تــو در زنـدان فـتــادمـو بـه مـوی آگـه ز خـاک یوسـف کـنـعـانـیـم
نـالـه ام گـر بـشـنـود صـیـاد در کـنـج قـفـسفــرق نـتــوانـد نـمـود از طــایـر بــســتــانـیـم
راز مـن از پــرده آخــر شــد فـروغـی آشـکـارتـا سـرو کـاری اسـت بـا آن غـمـزه پـنـهانـیم

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج