فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 27 اردیبهشت 1404

پایگاه خبری شاعر

شماره ٣٨٧: تا از دو چشم مستت بیمار و دردمندیم

تـا از دو چـشـم مـسـتـت بـیمـار و دردمـندیمهـم ایـمـن از بـلـاییم، هـم فـارغ از گـزنـدیمگـفـتـی بـرو ز کـویم تـا پـای رفـتـنـت هسـتزین جـا کجـا تـوان …

تـا از دو چـشـم مـسـتـت بـیمـار و دردمـندیمهـم ایـمـن از بـلـاییم، هـم فـارغ از گـزنـدیم
گـفـتـی بـرو ز کـویم تـا پـای رفـتـنـت هسـتزین جـا کجـا تـوان رفـت زیرا که پـای بـندیم
از طـــاق ابـــروانـــت وز تـــار گـــیــســـوانــتهم خـسـتـه کـمانیم، هم بـسـتـه کـمندیم
در دعـوی مـحــبــت هـم خـوار و هـم عـزیـزمدر عـالـم مـودت هم پـسـت و هم بـلـنـدیم
او جــز مـلــامـت مــا بــر خــود نـمـی پــذیـردمـا جـز سـلـامت او بـر خـود نمی پـسـندیم
در عـیـن تـیـربـاران چـشـم از تـو بـرنـسـبـتـمدر وقــت دادن جــان دل از تــو بــرنـکـنـدیـم
وقتی نشد که بی دوست بر حال خود نگریمروزی نشد که در عشق بر کار خود نخندیم
گو از کـمان مزن تـیر کـز دل بـه خـون تـپـیدیمگو از میان مکش تـیغ کز کف سـپـر فـکندیم
بـا قهر و لطـف معشـوق در عاشـقی فروغیهم چـشمه سـار زهریم، هم کاروان قندیم

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج