فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 مرداد 1403

شماره ٣٨٠: سوخته است از آتش گل اشتهای بلبلان

سوخـتـه اسـت از آتـش گل اشتـهای بـلبـلاننیسـت چـیزی غیر بـوی گل غـذای بـلبـلانتا کدامین سنگدل گل چید ازین گلشن که بازبـوی خـون مـی آید امـروز از نـوای…

سوخـتـه اسـت از آتـش گل اشتـهای بـلبـلاننیسـت چـیزی غیر بـوی گل غـذای بـلبـلان
تا کدامین سنگدل گل چید ازین گلشن که بازبـوی خـون مـی آید امـروز از نـوای بـلـبـلـان
خـار در چـشـم خـزان ریزد نـسـیم جـلـوه اشگـر نپـیچـد شـاخ گل سـر از رضـای بـلبـلان
سخـت می تـرسم چـو بـرگ لاله گردد داغدارگــوش گــل از نـالـه دردآشــنـای بــلـبــلـان
جـذبـه ای بـا ناله عـشـاق می بـاشـد که گلمی دود از پـوسـت بـیرون در هوای بـلبـلان
چــون گـل کــاغــذ بــود بــا تــازه رویـان بــهـارنغمه های خـشـک مطـرب بـا نوای بـلبـلان
سـبــزه خـوابـیـده ای نـگـذاشـت در گـلـزارهـاهای هوی می پرستان، های های بـلبـلان
غنچـه مسـتـور را خـواهد فتـاد از بـام طـشـتگر چنین بی پرده خواهد شد صدای بلبلان
غـنـچـه نـشـکـفـتـه در گـلـزار نـتــوان یـافـتــناز نـسـیم نـغـمـه های دلـگـشـای بـلـبـلـان
چـاک در دیوار گلشن چـون قفس خواهد فتـادگـر چـنین بـالد گـل از مدح و ثـنای بـلـبـلـان
از نــوای عــنــدلــیــبــان بــاغ پــر آوازه اســتشاخ گل دستی است از بهر دعای بـلبـلان
خـرده گیری نیسـت کار کیسه پـردازان عشقورنـه گـل آمـاده دارد خـونـبـهـای بــلـبــلـان
نیسـت آن بـی درد را پـروای عاشق، ورنه گلتا سحر چون شمع می سوزد بـرای بـلبلان
جـنـگ دارد بـا مـحـبـت خـواب، ورنه شـاخ گـلکرده است از غنچه سامان متـکای بـلبـلان
می کـند قـانون عـشـرت سـاز بـهر گـلسـتـاننــوبـــهــار از مــد آواز رســـای بـــلــبـــلــان
نـالـه تــنـهـایـی مـن بــی اثــر افـتــاده اســتورنه شـاخ گـل گـذارد سـر بـه پـای بـلبـلان
صـائب ایـام خـزان جــوش بــهـاران مـی زنـنـدتـا صـریر کـلک من شـد پـیشـوای بـلـبـلـان

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج