سوخـتـه اسـت از آتـش گل اشتـهای بـلبـلاننیسـت چـیزی غیر بـوی گل غـذای بـلبـلانتا کدامین سنگدل گل چید ازین گلشن که بازبـوی خـون مـی آید امـروز از نـوای…
سوخـتـه اسـت از آتـش گل اشتـهای بـلبـلان | نیسـت چـیزی غیر بـوی گل غـذای بـلبـلان |
تا کدامین سنگدل گل چید ازین گلشن که باز | بـوی خـون مـی آید امـروز از نـوای بـلـبـلـان |
خـار در چـشـم خـزان ریزد نـسـیم جـلـوه اش | گـر نپـیچـد شـاخ گل سـر از رضـای بـلبـلان |
سخـت می تـرسم چـو بـرگ لاله گردد داغدار | گــوش گــل از نـالـه دردآشــنـای بــلـبــلـان |
جـذبـه ای بـا ناله عـشـاق می بـاشـد که گل | می دود از پـوسـت بـیرون در هوای بـلبـلان |
چــون گـل کــاغــذ بــود بــا تــازه رویـان بــهـار | نغمه های خـشـک مطـرب بـا نوای بـلبـلان |
سـبــزه خـوابـیـده ای نـگـذاشـت در گـلـزارهـا | های هوی می پرستان، های های بـلبـلان |
غنچـه مسـتـور را خـواهد فتـاد از بـام طـشـت | گر چنین بی پرده خواهد شد صدای بلبلان |
غـنـچـه نـشـکـفـتـه در گـلـزار نـتــوان یـافـتــن | از نـسـیم نـغـمـه های دلـگـشـای بـلـبـلـان |
چـاک در دیوار گلشن چـون قفس خواهد فتـاد | گـر چـنین بـالد گـل از مدح و ثـنای بـلـبـلـان |
از نــوای عــنــدلــیــبــان بــاغ پــر آوازه اســت | شاخ گل دستی است از بهر دعای بـلبـلان |
خـرده گیری نیسـت کار کیسه پـردازان عشق | ورنـه گـل آمـاده دارد خـونـبـهـای بــلـبــلـان |
نیسـت آن بـی درد را پـروای عاشق، ورنه گل | تا سحر چون شمع می سوزد بـرای بـلبلان |
جـنـگ دارد بـا مـحـبـت خـواب، ورنه شـاخ گـل | کرده است از غنچه سامان متـکای بـلبـلان |
می کـند قـانون عـشـرت سـاز بـهر گـلسـتـان | نــوبـــهــار از مــد آواز رســـای بـــلــبـــلــان |
نـالـه تــنـهـایـی مـن بــی اثــر افـتــاده اســت | ورنه شـاخ گـل گـذارد سـر بـه پـای بـلبـلان |
صـائب ایـام خـزان جــوش بــهـاران مـی زنـنـد | تـا صـریر کـلک من شـد پـیشـوای بـلـبـلـان |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج