فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 مرداد 1403

شماره ٣٧٦: باده گلگون نمی آید به کار عاشقان

بــاده گـلـگـون نـمـی آیـد بــه کـار عــاشــقـاناز لب میگون خـود بـشـکن خـمار عـاشـقانشــعـلـه نـتــوانـد لـبــاس رنـگ را تــغـیـیـر دادچون بـرد زردی …

بــاده گـلـگـون نـمـی آیـد بــه کـار عــاشــقـاناز لب میگون خـود بـشـکن خـمار عـاشـقان
شــعـلـه نـتــوانـد لـبــاس رنـگ را تــغـیـیـر دادچون بـرد زردی بـرون می از عذار عاشقان؟
خـانه تـن را بـه خـاک تـیره یکـسـان کـرده انـددست خـالی می رود سیل از دیار عاشقان
مـردم کــوتــه نـظــر در انـتــظــار مـحــشــرنـدنقد خود را نسیه کردن نیست کار عاشقان
کوه طورست آن که می آید ز هر پرتو به رقصنیسـت سـنگ کم بـه میزان وقار عـاشـقان
صـبـح محـشـر را نمکـدان در گریبـان بـشـکـندشـورش مـغـز پــریـشــان روزگـار عـاشـقـان
در دل هر نقطـه داغی سـواد اعـظـمی اسـتتـند مـگـذر این چـنین از لـالـه زار عـاشـقـان
سـاده از کوه گرانجـانی بـود صـحـرای عـشـقنقـد جـان در آسـتـین دارد شـرار عـاشـقـان
هر که خود را بـاخـت اینجـا می زند نقش مرادپـاکـبـازسـت از پـشـیمانی قـمار عـاشـقـان
در سراپـای وجـودم ذره ای بـی عشق نیستمحمل لیلی است هر کف از غبـار عاشقان
آفـتــاب از دیـده شـبــنـم نـمـی پــوشـد عـذاررخ مپـوش از دیده شـب زنده دار عـاشـقـان
نـیـش الـمـاس حـوادث بــا کـمـال سـرکـشـیخـواب مخـمل می شود در رهگذار عاشقان
خـار صـحـرای ادب را دسـت دامـنـگـیر نیسـتزینهار ای گل مکـش دامن ز خـار عـاشـقـان
دامــن بــرق تــجــلــی خــار نـتــوانـد گــرفــتدسـت کوتـه کن ز نبـض بـی قرار عـاشـقان
خـاک بــیـدردان بــه شـمـع دیـگـران دارد نـظـرآتـش از خـود می دهد بـیرون مزار عاشقان
هـر کـه مـی دانـد شـمـار داغـهـای خـویش رانیسـت روز حـشـر صائب در شمار عاشقان

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج