فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 مرداد 1403

شماره ٣٧٥: تیغ سیراب است موج بحر طوفان زای عشق

تـیغ سـیراب اسـت موج بـحـر طـوفان زای عشـقداغ نـاســورســت فـلـس مـاهـی دریـای عـشـقپــرده گـوش فــلـک گـردیـد شــق از کـهـکـشــاننیسـت هر نـازکـدلـی …

تـیغ سـیراب اسـت موج بـحـر طـوفان زای عشـقداغ نـاســورســت فـلـس مـاهـی دریـای عـشـق
پــرده گـوش فــلـک گـردیـد شــق از کـهـکـشــاننیسـت هر نـازکـدلـی را طـاقـت غـوغـای عـشـق
نور عقلی کز فروغش چـشـم عالم روشن اسـتپــرده خـواب اسـت پـیـش دیـده بــیـنـای عـشـق
سـینه صـافـان سـبـز می سـازند حـرف خـصـم رازنـگ را طــوطــی کـنـد آیـنـه ســیـمـای عــشــق
جـای حـیرت نیست گر شد سینه ما چـاک چـاکشیشه را چون نار خندان می کند صهبای عشق
پیش چشم هر که چون مجنون غبار عقل نیستخـیمـه لـیـلـی اسـت داغ لـالـه صـحـرای عـشـق
پــرده نـامـوس زیـبــنـده اســت بــر بــالـای عـقـلتن بـه هر تـشریف ناقص کی دهد بـالای عشق؟
در ســر شــوریـده مـا عــقــل ســودا مـی شــودمـی کـنـد عـنـبـر کـف بـی مـغـز را دریای عـشـق
دسـت خـود بـوسـید هر کس دامن پـاکـان گرفـتشـد زلیخـا رفتـه رفتـه یوسـف از سـودای عشـق
در وصـال و هجـر صـائب اضـطـراب دل یکی اسـتهیچ جـا لـنگـر نمی گـیرد بـه خـود دریای عـشـق

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج