چو آن کان کرم ما را شکارستبـه هر دم هدیه مـا را ده هزارسـتکه ما را نردبـان زرین و سـیمیننهد چـون قـصـد مـا بـر بـام یارسـتبـلـادری سـت در عـالـم نـهان…
چو آن کان کرم ما را شکارست | بـه هر دم هدیه مـا را ده هزارسـت |
که ما را نردبـان زرین و سـیمین | نهد چـون قـصـد مـا بـر بـام یارسـت |
بـلـادری سـت در عـالـم نـهانی | کـه بـر ما گنج و بـر بـیگانه مارسـت |
بـه پـیش ما خزینه سیم مشمر | که ما را زر و سـیم بـی شمارسـت |
ز پــروانـه اگــر ایـن افــتــرا بــود | دو صد چندین ز دست شهریارست |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج