فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 2 خرداد 1404

پایگاه خبری شاعر

شماره ٣٤٨: نذر کردم گر ز دست محنت هجران نمیرم

نـذر کـردم گـر ز دسـت مـحـنـت هجـران نمـیرمآســتــانـت را بــبــوســم، آســتــیـنـت را بــگــیـرمنـه بـه جـز نـام لـب لـعـل تـو ذکـری بــر زبــانـمنـه…

نـذر کـردم گـر ز دسـت مـحـنـت هجـران نمـیرمآســتــانـت را بــبــوســم، آســتــیـنـت را بــگــیـرم
نـه بـه جـز نـام لـب لـعـل تـو ذکـری بــر زبــانـمنـه بــه جــز یـاد سـر زلـف تــو فـکـری در ضـمـیـرم
در همه ملکی بـزرگم من که در دستـت زبـونمدر همه شهری عزیزم من که در چـشـمت حـقیرم
خـسـرو ملـک جـهانم من کـه در جـنت غـلـاممخــواجــه آزادگــانـم مــن کــه در بــنــدت اســیـرم
آشـنـای قـدسـیـانـم مـن کـه در کـویت غـریبـمپــادشــاه لـامـکـانـم مـن کـه در مـلـکـت فــقــیـرم
سـرفرازی می کنم وقتـی که بـنوازی بـه تـیغمکوس عـشـرت می زنم روزی که بـردوزی بـه تـیرم
تـا تـو فـرمـان می دهی من بـنده خـدمتـگـزارمتـا تـو عاشـق می کشی من کشـتـه منت پـذیرم
دیر می آیی بـه محـفل، می روی زود از تـغافلآخر ای شیرین شمایل می کشی زین زود و دیرم
در گلسـتـانی که گیرد دست هر پـیری جـوانیای جـوان سـرو بــالـا دسـتــگـیـری کـن کـه پــیـرم
درد هر کس را که بـینی در حـقـیقـت چـاه داردمـن ز عـشـقـت بـا هـمـه دردی کـه دارم نـاگـزیرم
مهر و ماهش را فلک در صد هزاران پرده پوشدگــر نـقــاب از چــهـره بــردارد نـگــار بــی نـظــیـرم
تــا فــروغ طــلــعــت آن مـاه را دیـدم فــروغــیعـشـق فـارغ کـرده اسـت از تـابـش مـهـر مـنـیـرم

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج