چشم گشایش از خلق نبـود بـه هیچ بـابـمدر بـزم بـیسوادان لب بـستـه چـون کتـابـمدر ملک بـی نشانی ازمن چه جـرم سر زد؟کز شـش جـهت فـکندند در پـنجـه عـقابـم…
چشم گشایش از خلق نبـود بـه هیچ بـابـم | در بـزم بـیسوادان لب بـستـه چـون کتـابـم |
در ملک بـی نشانی ازمن چه جـرم سر زد؟ | کز شـش جـهت فـکندند در پـنجـه عـقابـم |
هر چند کشتی من بـر خشک بسته گردون | نومید بر نگشته است یک تشنه از سرابم |
محـو محـیط وحـدت مسـتـغرق وصال اسـت | من از ره تـعـین سـرگـشـتـه چـون حـبـابـم |
در زهد خـشک بـاشـد پـوشیده مشرب من | آب حــیـاتــم امـا خــس پــوش از ســرابــم |
چــون مـاه نـو تــواضـع بــا خـاکـیـان نـمـایـم | بــا آن شــکــوه گـردون گـیـرد اگـر رکــابــم |
هرگز دلم نبوده است بی داغ عشق صائب | چـسـبـیده اسـت دایم بـر اخـگـری کـبـابـم |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج