چـون سـر زلـف تــو آشـفـتـه خـیـالـی دارمالـله الـله کـه چـه سـودای محـالی دارمتـو پـری چـهره عـجـب زلـف پـریشـی داریمن آشـفتـه عجـب شـیفتـه حـالی دار…
چـون سـر زلـف تــو آشـفـتـه خـیـالـی دارم | الـله الـله کـه چـه سـودای محـالی دارم |
تـو پـری چـهره عـجـب زلـف پـریشـی داری | من آشـفتـه عجـب شـیفتـه حـالی دارم |
عیش ها می کنم ار خون خوریم فصل بهار | بـس که از ساغر می بی تو ملالی دارم |
سر مویم همه شد تیغ و سپـر سینه تـنگ | بــا ســپــاه غـم او طـرفـه جــدالـی دارم |
خـون دل گـر عـوض بـاده خـورم خـرده مگیر | کــه ز دیـوان قــضــا رزق حــلــالــی دارم |
بـه نـشـیـمـن گـه آن طـایـر زریـن پـر و بـال | تـرسـم آخـر نـرسـم تـا پـر و بــالـی دارم |
واقـف از حـال دل مرغ چـمن دانی کـیسـت | مـن کـه بـر سـر هوس دانه خـالـی دارم |
دوزخـی بـاشـم اگـر سـایه طـوبـی طـلـبـم | مـن کـه در روضـه دل تــازه نـهـالـی دارم |
تـا جـوابـی نرسـد پـا نکـشـم از در دوسـت | راستی بـین که عجب روی سؤالی دارم |
شـاید ار چـشـم بـپـوشند ز من مردم شهر | کـز پـری زاده بـتـی چـشـم وصـالی دارم |
شـکـر ایـزد کـه ز جـمـعـیـت طـفـلـان امـروز | بـر سـر کـوی جـنون جـاه و جـلالی دارم |
غــزلـم گـر بــرد آرام جــهـانـی نـه عــجــب | کـه ســر الـفــت رم کــرده غــزالـی دارم |
پـس از این خـاطـر آسـوده فـروغـی مطـلب | زان که با هر دو جهان قال و مقالی دارم |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج