فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 مرداد 1403

شماره ٣٤٢: هر سرایی راکه باشد ازدل روشن چراغ

هــر ســرایـی راکــه بــاشــد ازدل روشــن چــراغمـی جـهد شـبـهـای تـار از دیده روزن چـراغمـی خـورد خـون ازفـروغ سـینـه مـن داغ عـشـقمی کشد خجـلت ز خود…

هــر ســرایـی راکــه بــاشــد ازدل روشــن چــراغمـی جـهد شـبـهـای تـار از دیده روزن چـراغ
مـی خـورد خـون ازفـروغ سـینـه مـن داغ عـشـقمی کشد خجـلت ز خود دروادی ایمن چراغ
سوختم ز افسردگی یارب درین محفل ، کجاستسینه گرمی که بتوان کرد ازو روشن چراغ؟
نـیـسـت غـیـر ازگـرم رفـتـاری درین ظـلـمـت سـرایار دلـسـوزی کـه دارد پـیش پـای من چـراغ
صــحــبـــت نــاجــنــس آتـــش رابـــه فــریــاد آوردآب درروغن چـوبـاشـد می کند شیون چـراغ
درمیان عـشـق و دل مـشـاطـه ای درکـار نیسـتجــای خـود وا مـیـکـنـد در دیـده روزن چــراغ
تــیـره بــخـتـی لـازم طـبــع بــلـنـد افـتــاده اسـتپـای خود را چون تواند داشتن روشن چراغ؟
قدر عاشـق می شـناسـد، مشـهدش پـر نور بـادمــاتـــم پـــروانــه دارد تـــا دم مــردن چــراغ
در دل و در سـیـنـه مـن روشـنـایـی کـیـمـیـاسـتورنـه دارد سـیـنـه سـنـگ و دل آهـن چــراغ
دودمــان دوســتــی از پــرتــو مـن روشــن اســتمی فـروزد خـون گـرمـم درره دشـمن چـراغ
درشـبـسـتـانی کـه گردد کـلک صـائب شـعـله ریزچـاک سـازد جـامـه فـانـوس رابــرتــن چـراغ

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج