بـر سـر هـر مـژه چـنـدین گـل رنـگـین دارمیعنی از عـشـق تـو در بـر دل خـونین دارمگر تـو در سـینه سـیمین دل سـنگین داریمن هم از دولت عـشـقـت تـن رویین د…
بـر سـر هـر مـژه چـنـدین گـل رنـگـین دارم | یعنی از عـشـق تـو در بـر دل خـونین دارم |
گر تـو در سـینه سـیمین دل سـنگین داری | من هم از دولت عـشـقـت تـن رویین دارم |
بـر سرم گر ز فلک سنگ بـبـارد غم نیست | زان که از خـشت سـر کوی تـو بـالین دارم |
بـه امیدی که سـحـر بـر رخـت افـتـد نظـرم | نظری شب همه شب بر مه و پروین دارم |
گر چـه کـامم ز لب نوش تـو تـلخ اسـت اما | گر کسـی گوش دهد، قـصـه شـیرین دارم |
کـامی از دیر و حـرم هیچ ندیدم در عـشـق | گله ای چـند هم از کفـر و هم از دین دارم |
روز تــاریـک و شـب تــیـره و اقـبــال سـیـاه | همه زان خـال و خـط و طره مشـکین دارم |
عــشـــق هــر روز ز نــو داد مــرا آیــیــنــی | تــا بــدانـنـد خــلـایـق کـه چــه آیـیـن دارم |
گفتمش مهر فروغی به تو روز افزون است | گفت من هم بـه خلافش دل پـر کین دارم |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج