فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 مرداد 1403

شماره ٣٤١: دلم سیاه شد از بس که برکتاب گذشتم

دلم سـیاه شـد از بـس که بـرکـتـاب گذشـتـمکـدام روز ســیـه بــود کـز شـراب گـذشـتــم؟چو نیست حاصل من غیر آه و ناله، چه حاصلکه چـون قلم بـه سـراپـای هر …

دلم سـیاه شـد از بـس که بـرکـتـاب گذشـتـمکـدام روز ســیـه بــود کـز شـراب گـذشـتــم؟
چو نیست حاصل من غیر آه و ناله، چه حاصلکه چـون قلم بـه سـراپـای هر کتـاب گذشتـم
دلـم فـرود نیامـد بـه هر چـه چـشـم گـشـودمچــو آفـتــاب بــرایـن عـالـم خــراب گـذشـتــم
کدام کار که آسـان نشـد بـه همت عـشـقـم؟اگــر بــر آتــش ســوزان زدم ز آب گــذشــتــم
زمـین مـپـرس کـز این بـحـر بـیکـنـار چـه دیدیکه چشم بسته ازین بحر چون حباب گذشتم
نگـشـت روزی من مفـت صـائب اینهمه معـنیچـو اشک گر مرو از پـرده های خواب گذشتـم

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج