یـارب این جـانـهـای غـربـت دیده را فـریاد رسروحــهـای گـل بــه رو مـالـیـده را فــریـاد رسبــا کـمـنـد جـذبــه ای، ای آفـتــاب بــی نـیـازسـایه هـای ب…
یـارب این جـانـهـای غـربـت دیده را فـریاد رس | روحــهـای گـل بــه رو مـالـیـده را فــریـاد رس |
بــا کـمـنـد جـذبــه ای، ای آفـتــاب بــی نـیـاز | سـایه هـای بـرزمـین چـسـبـیده رافـریاد رس |
از کشاکشهای بـحـر ای سـاحـل آرام بـخـش | این خس و خاشاک طوفان دیده را فریاد رس |
از ره پــنـهـان، بــه روی گـرم ای پــیـر مـغــان | بــاده هـای خـام نـاجــوشـیـده را فـریـاد رس |
می شـود از قـطـع، راه عـشـق هر دم دورتـر | رهــروان ایــن ره خـــوابـــیــده رافـــریــاد رس |
ای بـهار عشق کز رخـسارت آتـش می چـکد | ایـن زســرمـای هـوس لــرزیـده رافــریـاد رس |
ای که رگ از سنگ چون مواز خمیر آری برون | رشـتـه جـان بــه تـن پــیـچـیـده رافـریـاد رس |
ای کــه کــردی از صــدف گــهــواره در یـتــیـم | این گهرهای بـه گـل چـسـبـیده را فـریاد رس |
بــلـبـلـان گـلـهـا ز بــاغ کـامـرانـی چـیـده انـد | این گـل از بـاغ جـهـان نـاچـیده را فـریـاد رس |
گرچـه می دانم بـه داد پـاکـبـازان می رسـی | ایـن بــه خــون آرزو غـلـطــیـده را فـریـاد رس |
در جـهـان پـر مـلـال ای کـیمـیای خـوشـدلـی | رحـمـتـی کـن صـائب غـم دیـده رافـریـاد رس |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج