فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 2 خرداد 1404

پایگاه خبری شاعر

شماره ٣٣١: اگر گاهی بدان مه پاره یک نظاره می کردم

اگـر گـاهی بـدان مـه پـاره یک نظـاره می کـردمگـریـبــان فـلـک را تــا بــه دامـان پــاره مـی کـردمگر آن خورشید خـرگاهی ندیم بـزم من می شدبـزرگـی زین ش…

اگـر گـاهی بـدان مـه پـاره یک نظـاره می کـردمگـریـبــان فـلـک را تــا بــه دامـان پــاره مـی کـردم
گر آن خورشید خـرگاهی ندیم بـزم من می شدبـزرگـی زین شـرف بـر ثـابـت و سـیاره می کـردم
ندانستـم که دور چـرخـش از من دور می سـازدو گـر نـه چــاره چــشـم بــد اســتــاره مـی کـردم
کس گر می شنید از من فسون و مکر گردون رابـسـی افـسـانه زین افـسـون گر مکاره می کردم
اگـر می شـد نصـیب مـن سـر کـوی حـبـیب منبـه صـد خـواری رقـیب سـفـلـه را آواره مـی کـردم
نمی دیدم طـبـیبـی غیر آن عیسـی نفس، ورنهعـلـاج درد بـی درمـان خـود صـد بـاره، مـی کـردم
شـبـی بـر گـردن مـار غـیرت حـلـقـه هـا مـی زدکـه زلـفـش را شـبــیـه عـقـرب جــراره مـی کـردم
فرو می ریخـت خون دیده بـر رخـسار من وقتـیکـه در خـاطـر خـیال آن پـری رخـسـاره می کـردم
کـنـار مـزرع سـبــز فـلـک یـکـبــاره تـر مـی شـداگـر در گـریـه شــب هـا دیـده را فـواره مـی کـردم
اسـیـر کـودکـی کـردنـد چـون مـن پــهـلـوانـی راکـه رســتــم را کـمـان کـودک گـهـواره مـی کـردم
کنون در کار خود بـی چـاره گردیدم، خوشا روزیکه من هم درد هر بـیچـاره ای را چـاره می کـردم
بـپـرس از من کـرامت های پـیر می پـرسـتـان راکه در می خـانه عمری کار هر میخـواره می کردم
فـروغـی مـن ثـنـای شـاه را تـنـها نـمـی گـفـتـمدعــا هـم بــر دوام دولـتــش هـمـواره مـی کــردم
خـدیو معدلت جـو ناصرالدین شـاه خـوش طینتکه تقسیم سر خصمش به سنگ خاره می کردم

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج