درین سـخـن صفت حـسـن یار چـون گنجـدحساب بی عدد اندر شمار چون گنجددرین جـهان کـه مرا بـهره زوسـت دلتـنگـیچـو عشـق یار نگنجـید یار چـون گنجـدبــعـالـمـی…
درین سـخـن صفت حـسـن یار چـون گنجـد | حساب بی عدد اندر شمار چون گنجد |
درین جـهان کـه مرا بـهره زوسـت دلتـنگـی | چـو عشـق یار نگنجـید یار چـون گنجـد |
بــعـالـمـی کـه ز زلـف و رخـش اثــر بــاشـد | درو دو رنگـی لـیل و نهار چـون گـنـجـد |
چـو مـاه اشـرقـت الـارض بــر جـهـان تــابــد | در آسمان و زمین نور و نار چـون گنجـد |
ز شــرم روی چــو گــلــزار او عــجـــب دارم | که در فضای جـهان نوبـهار چـون گنجـد |
نـدای وصــلـش در گـوش خــلـق چــون آیـد | فـروغ رویـش در روز بــار چـون گـنـجــد |
من از شـگرفی آن مه همیشـه در عـجـبـم | کـه روز وصـل مرا در کـنار چـون گـنجـد |
امیدم ارچـه فراخست دست تـنگی هست | بـبین که در کف من آن نگار چون گنجد |
مـنـش نیامـدم انـدر نـظـر، در آن چـشـمـی | که سـرمه راه نیابـد غـبـار چـون گنجـد |
غـم تـو و دل مـسـکـیـن سـیـف فـرغـانـی! | درین طـویلـه در شـاهوار چـون گـنـجـد |
بکام خویش غمش جای ساخت در دل من | وگـرنـه در دهن مـور مـار چـون گـنـجـد |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج