ما تـخـم درین مزرعه جـز اشک نکشـتـیمیک رشـتـه درین غمکده جـز آه نرشـتـیمچـــون آبـــلـــه در زیــر قـــدم راهــروان رابـردیم بـسـر عـمـری و هموار نگـش…
ما تـخـم درین مزرعه جـز اشک نکشـتـیم | یک رشـتـه درین غمکده جـز آه نرشـتـیم |
چـــون آبـــلـــه در زیــر قـــدم راهــروان را | بـردیم بـسـر عـمـری و هموار نگـشـتـیم |
بـا گـرمروی چـون جـرس از نالـه شـبـگـیر | یک خفتـه درین بـادیه بـر جـای نهشتـیم |
از دانه ناگـشـتـه چـه امید تـوان داشـت؟ | افسوس بـود حاصل تـخمی که نکشتیم |
نقصان نکند هیچ کس از جـود و سـخـاوت | در خـوشه رسـیدیم گر از دانه گذشـتـیم |
از بـوتـه بـه سیم و زر خـالص نرسد نقص | بـا ما چـه کند دوزخ اگر پـاک سـرشـتـیم |
هر چـند ز بـی بـال و پـری خـانه نشـینیم | چون آهوی وحشت زده در دامن دشتیم |
در مشق جنون گر چه سر آمد همه عمر | سطری که توان داد بـه دستی ننوشتیم |
این آن غـزل سـعـدی شـیـراز کـه فـرمـود | خـرما نتـوان خـورد ازین خـار که کشتـیم |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج