فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 22 اردیبهشت 1404

پایگاه خبری شاعر

شماره ٣١٦: عمر گذشت، وز رخش سیر نشد نظاره ام

عمر گذشـت، وز رخـش سـیر نشـد نظاره امحــســرت او نـمــی رود از دل پــاره پــاره اممــردم و از دلـــم نــرفـــت آرزوی جـــمــال اووه که ز مرگ هم نشد در…

عمر گذشـت، وز رخـش سـیر نشـد نظاره امحــســرت او نـمــی رود از دل پــاره پــاره ام
مــردم و از دلـــم نــرفـــت آرزوی جـــمــال اووه که ز مرگ هم نشد در ره عشق چاره ام
آن که به تیغ امتحان ریخت به خاک خون منکـاش بـرای سـوخـتـن زنـده کـنـد دوبــاره ام
خـاک رهی گـزیده ام، تـا چـه بـزاید آسـمـانجـیب مهی گرفتـه ام، تـا چه کند ستـاره ام
غنچـه نوش خـند او سخـت بـه یک تـبـسممنرگس نیم مست او کشت بـه یک اشاره ام
آن که ندیده حسرتی در همه عمر خویشتـنکـی بـه شـمـار آورد حـسـرت بـیشـمـاره ام
من کـه فـروغـی از فـلک بـاج هنر گـرفـتـه امبـر سـر کوی خـواجـه ای بـنده هیچ کـاره ام

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج
آخرین اخبار شعر و ادبیات