از بـخـت سـیه پـسـت نـگـردیـد نـوایـماز سـرمـه شـب بـیـش شـد آواز درایمخــون از جــگـر آهـن و فـولـاد گـشـایـدچـون ریزه الـمـاس، خـراشـیده صـدایمهر سب…
از بـخـت سـیه پـسـت نـگـردیـد نـوایـم | از سـرمـه شـب بـیـش شـد آواز درایم |
خــون از جــگـر آهـن و فـولـاد گـشـایـد | چـون ریزه الـمـاس، خـراشـیده صـدایم |
هر سبـزه خوابیده که در بـاغ جهان بود | از خواب گران جست ز گلبـانگ رسایم |
دوری ز خرابات نه از خشکی زهدست | تــرســم گــرو بــاده نــگــیــرنــد ردایـم |
چـون سرو گذشتـم ز ثـمر تـا شوم آزاد | صـد سـلسـله از بـرگ نهادند بـه پـایم |
در فکر گشـاد دل من بـس که فرو رفت | افزود بـه دل عقده ای از عقده گشایم |
صائب ز سـر خـود بـه تـه بـال کشـیدن | عمری است که در سایه اقبال همایم |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج