کـو بـخـت کـه در مـیـکـده بـا یـار نـشـیـنـم؟در مـاتـم غـمـهای جـگـر خـوار نشـینممــانــنــد حــبــاب از دل مــی ســر بــدر آرمبـا نغمه بـه یک پـرده و…
کـو بـخـت کـه در مـیـکـده بـا یـار نـشـیـنـم؟ | در مـاتـم غـمـهای جـگـر خـوار نشـینم |
مــانــنــد حــبــاب از دل مــی ســر بــدر آرم | بـا نغمه بـه یک پـرده و یک تـار نشـینم |
هر مصـلحـت عـقل کم از کوه غمی نیسـت | کو رطـل گرانی که سـبـکـبـار نشـینم؟ |
حـسـن رخ گـل چـشـم بـه راه نگـه ماسـت | از همت پست است که با خار نشینم |
آه این چـه حـجـاب اسـت که از شـرم رخ تـو | در خـانـه خـود روی بـه دیوار نـشـیـنـم |
صائب چه کنی منع من از عاشقی و شعر؟ | اینها بـه ازان نیست که بـیکار نشینم؟ |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج