خـوابـم بـبـسـتـه ای بـگشـا ای قـمر نقـابتـا سجده های شکر کند پـیشت آفتـابدامـان تــو گـرفـتــم و دســتــم بــتــافـتــیهین دسـت درکشیدم روی از وفا مت…
خـوابـم بـبـسـتـه ای بـگشـا ای قـمر نقـاب | تـا سجده های شکر کند پـیشت آفتـاب |
دامـان تــو گـرفـتــم و دســتــم بــتــافـتــی | هین دسـت درکشیدم روی از وفا متـاب |
گفتـی مکن شـتـاب که آن هسـت فعل دیو | دیو او بـود که می نکند سوی تو شتـاب |
یــا رب کــنــم بـــبــیــنــم بـــر درگــه نــیــاز | چـنـدین هـزار یا رب مـشـتـاق آن جـواب |
از خـاک بـیـشـتـر دل و جـان هـای آتـشـین | مسـتـسـقـیانه کـوزه گرفـتـه کـه آب آب |
بـر خـاک رحـم کـن که از این چـار عـنصـر او | بـی دسـت و پـاتـر آمد در سیر و انقلاب |
وقتی که او سبـک شود آن بـاد پای اوست | لنگانه بـرجهد دو سه گامی پی سحاب |
تــا خــنـده گــیـرد از تــک آن لــنـگ بــرق را | و اندر شفاعت آید آن رعد خوش خطاب |
بــا ســاقــیـان ابــر بــگـویـد کـه بــرجــهـیـد | کز تـشـنگان خـاک بـجـوشـید اضـطـراب |
گـیـرم کــه مـن نـگــویـم آخــر نـمـی رســد | انـدر مـشــام رحــمـت بــوی دل کـبــاب |
پـس سـاقـیـان ابــر هـمـان دم روان شـونـد | بـا جـره و قـنینـه و بـا مـشـک پـرشـراب |
خاموش و در خراب همی جوی گنج عشق | کـایـن گـنـج در بــهـار بــرویـیـد از خـراب |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج