فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 مرداد 1403

شماره ٣٠٦: دستی که به جامی نشود رهزن هوشم

دستی که بـه جامی نشود رهزن هوشمچـون پـایه تـابـوت گران اسـت بـه دوشـمدستی که به احسان نکند حلقه بگوشمچـون پـایه تـابـوت گران اسـت بـه دوشـمفـریاد من ا…

دستی که بـه جامی نشود رهزن هوشمچـون پـایه تـابـوت گران اسـت بـه دوشـم
دستی که به احسان نکند حلقه بگوشمچـون پـایه تـابـوت گران اسـت بـه دوشـم
فـریاد من از سـوخـتـگـیهاسـت چـو آتـشچون بـاده ز خامی نبـود جوش و خروشم
نتـوان چو لب جـام کشید از لب من حرفهر چـند ز رنگـین سـخـنی رهزن هوشـم
بـا شعله خورشید چه سازد نفس صبـح؟روشـنـتـر ازانـم کـه تـوان کـرد خـمـوشـم
در دل شـکـنـد شـیشـه مـرا خـنده گـلـهاآواز تو زان دم که رسیده است به گوشم
بــر بــاده سـر جـوش نـبــاشـد نـظـر مـنکــز درد تـــوان گــرد بـــرآورد ز هــوشـــم
در عـالـم ایـجــاد مـن آن طــفـل یـتــیـمـمکـز شـیر بـه دشـنام کـند دایه خـمـوشـم
چـون کـعـبـه، بـرازنـدگـیـم در نـظـر خـلـقزان است که من جـامه پـوشیده نپـوشم
صـائب مـنم آن نغـمه را کـز دل پـر جـوشمـوقـوف بـهـاران نـبـود جـوش و خـروشـم

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج