گفتـم که چـند صـبـر کنم ای نگار گفتتـا هسـت عـمـر گـفـتـم رنجـه مـدار گـفـتبـی رنج عشق نبـود گفتـم نیم بـه رنجفـرسـوده چـند بـاشـد ازین ای نگـار گـفـت…
گفتـم که چـند صـبـر کنم ای نگار گفت | تـا هسـت عـمـر گـفـتـم رنجـه مـدار گـفـت |
بـی رنج عشق نبـود گفتـم نیم بـه رنج | فـرسـوده چـند بـاشـد ازین ای نگـار گـفـت |
جــز انـتــظــار روی نـدارد تــو را هـمـی | گـفـتـم شـدم هلـاک مـن از انتـظـار گـفـت |
این روزگار بـا تو بـدست این ازو شناس | گـفـتـم کـه نیک کـی شـودم روزگـار گـفـت |
چون گشت زایل این سخط شهریار راد | گفـتـم که کی شـود سـخـط شـهریار گفت |
چون بـخت رام گردد تا تو رسی بـه کام | گفتم که بخت کی شودم جفت و یار گفت |
آمـرزشـی بــخـواه شـود عـفـو جـرم تـو | ایـن گـفـت در کـریـم نـبــی کـردگـار گـفـت |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج