فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 مرداد 1403

شماره ٢: کشیده عشق در زنجیر، جان ناشکیبا را

کـشـیـده عـشـق در زنـجـیـر، جـان نـاشـکـیـبـا رانهاده کار صـعبـی پـیش، صـبـر بـند فرسـا راتـوام سـررشتـه داری، گر پـرم سـوی تـو معذورمکه در دست اختیار…

کـشـیـده عـشـق در زنـجـیـر، جـان نـاشـکـیـبـا رانهاده کار صـعبـی پـیش، صـبـر بـند فرسـا را
تـوام سـررشتـه داری، گر پـرم سـوی تـو معذورمکه در دست اختیاری نیست مرغ بند بر پا را
من از کافرنهادیهای عشق ، این رشک می بـینمکه بـا یعقوب هم خصمی بـود جـان زلیخـا را
به گنجشگان میالا دام خود، خواهم چنان باشیکه استغنا زنی ، گر بـینی اندر دام ، عنقا را
اگــر دانـی چــو مــرغــان در هـوای دامـگــه داریز دام خـود بـه صـحـرا افـکـنی، اول دل مـا را
نـصـیحـت اینهمـه در پـرده ، بـا آن طـور خـودراییمگـر وحـشـی نمی داند، زبـان رمز و ایمـا را

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج