مـا قـلـم در ســر کـشـیـدیـم اخــتــیـار خــویـش رااخـتــیـار آنـسـت کـو قـسـمـت کـنـد درویـش راآنکه مکنت بیش از آن خواهد که قسمت کرده اندگو طمع کم کن…
مـا قـلـم در ســر کـشـیـدیـم اخــتــیـار خــویـش را | اخـتــیـار آنـسـت کـو قـسـمـت کـنـد درویـش را |
آنکه مکنت بیش از آن خواهد که قسمت کرده اند | گو طمع کم کن که زحمت بـیش بـاشد بیش را |
خـمـر دنـیـا بـا خـمـار و گـل بـه خـار آمـیـخـتـسـت | نوش مـی خـواهی هلـا! گـر پـای داری نیش را |
ای کـه خــواب آلـوده واپــس مـانـده ای از کــاروان | جـهـد کـن تــا بــازیـابــی هـمـرهـان خـویـش را |
در تـو آن مـردی نـمـی بـینـم کـه کـافـر بـشـکـنـی | بـشـکـن ار مـردی هـوای نـفـس کـافـرکـیش را |
آنـکــه از خــواب انــدر آیـد مــردم نــادان کــه مــرد | چون شبان آنگه که گرگ افکنده باشد میش را |
خـویشـتـن را خـیرخـواهـی خـیرخـواه خـلـق بـاش | زانکـه هرگـز بـد نـبـاشـد نـفـس نیک انـدیش را |
آدمــیــت رحـــم بـــر بـــیــچـــارگـــان آوردنــســـت | کـادمـی را تــن بــلـرزد چـون بــبــیـنـد ریـش را |
راســتـــی کــردنــد و فــرمــودنــد مــردان خـــدای | ای فـقـیه اول نـصـیحـت گـوی نفـس خـویش را |
آنـچـه نـفـس خـویش را خـواهی حـرامـت سـعـدیا | گـر نـخـواهی همـچـنـان بـیگـانه را و خـویش را |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج