در پــا مـریـز حــلـقــه زلــف بــلـنـد خــویـشتـرسم خـدا نکرده شوی پـای بـند خـویشمـنـت خـدای را کـه بـه تـسـخـیـر مـلـک دلحاجت بدان نشد که بـتازی سم…
در پــا مـریـز حــلـقــه زلــف بــلـنـد خــویـش | تـرسم خـدا نکرده شوی پـای بـند خـویش |
مـنـت خـدای را کـه بـه تـسـخـیـر مـلـک دل | حاجت بدان نشد که بـتازی سمند خویش |
حـیف اسـت بـر لـب تـو رسـاند لـبـی رقـیب | کـالـوده مـگـس نـتــوان کـرد قـنـد خـویـش |
یـا از شــکـنـج طــره کــمـنـدی بــه ره مـنـه | یا رحـمتـی بـه آهوی سر در کمند خـویش |
بــا نـالـه در غـم تــو ز بــس خـو گـرفـتــه ام | آسـوده ام بــه نـالـه نـاسـودمـنـد خـویـش |
مشکل شده ست کار من از عشق روی تو | لیکن چه چاره با دل مشکل پسند خویش |
خـون می چـکد ز غنچـه بـه کارش اگر کنی | شیرین تـبـسمی ز لب نوش خـند خـویش |
شـوق سـپـند خـال تـو کـرد آن چـه بـا دلـم | مجمر نکرده ز آتـش خود بـا سپـند خویش |
ای شه سوار حـسـن فروغی اسیر تـسـت | غـافـل مشـو ز خـاک گـرفـتـار بـند خـویش |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج