آن حـال نـدارم کـه بــه فـکـر دگـر افـتــمکو قوت پـا تـا بـه خـیال سـفـر افـتـممـن کـز جـگـر شـیـر بــود تــوشـه راهـمتـا کی پـی این قافله بـیجـگر افت…
آن حـال نـدارم کـه بــه فـکـر دگـر افـتــم | کو قوت پـا تـا بـه خـیال سـفـر افـتـم |
مـن کـز جـگـر شـیـر بــود تــوشـه راهـم | تـا کی پـی این قافله بـیجـگر افتـم؟ |
پـرسـند اگر از حـاصل سـرگشـتـگی من | بـرگرد سرش گردم و از پـای در افتم |
چـون نگسـلم از خـضـر، که در راه تـوکل | هر گه بـه عصا راه روم پـیشتـر افتم |
چـون گـل سـر پـیونـد بـه بـیگـانـه نـدارم | در پـای بـرآرنده خود چـون ثـمر افتـم |
آن مشت خسم در کف این قلزم خونین | کز جنبـش هر موج بـه دام دگر افتـم |
صد نامه حـسـرت کنم ارسـال و ز غیرت | شـهبـاز شـوم در عقب نامه بـرافتـم |
ای ابـر مرا رزق جـگـر سـوخـتـه ای کـن | مپسند که در دست بخیل گهر افتم |
صــائب اگـر از گـوشــه عـزلـت بــدر آیـم | چـون روزی اربـاب هنـر در بـدر افـتـم |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج