فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 مرداد 1403

شماره ٢٩١: آمدم من بی دل و جان ای پسر

آمدم من بـی دل و جان ای پـسررنگ من بـین نقش بـرخوان ای پسرنـی غـلـط مـن نـامـدم تــو آمـدیدر وجــود بــنـده پــنـهـان ای پــســرهمچو زر یک لحظه در آتش…

آمدم من بـی دل و جان ای پـسررنگ من بـین نقش بـرخوان ای پسر
نـی غـلـط مـن نـامـدم تــو آمـدیدر وجــود بــنـده پــنـهـان ای پــســر
همچو زر یک لحظه در آتش بخندتـا بـبـینـی بـخـت خـنـدان ای پـسـر
در خـرابـات دلم اندیشـه هاسـتدر هم افتـاده چـو مسـتـان ای پـسر
پـای دار و شور مستـان گوش داردر شکست و جست دربان ای پسر
آمـــدم و آوردمـــت آیـــیـــنـــه ایروی بــیـن و رو مـگــردان ای پــســر
کـفـر مـن آیـیـنـه ایـمـان تـوسـتبــنـگـر انـدر کـفـر ایـمـان ای پــســر
می زنم من نعره ها در خـامشیآمــدم خــامـوش گــویـان ای پــســر

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج