سر نخوانیم که سودا زده موئی نیستآدمی نیسـت که مجـنون پـری روئی نیسـتهـرگـز از بــنـد و غــم آزاد نـگـردد آن دلکـه گـرفـتـار کـمـنـد سـر گـیسـوئی نـیسـ…
سر نخوانیم که سودا زده موئی نیست | آدمی نیسـت که مجـنون پـری روئی نیسـت |
هـرگـز از بــنـد و غــم آزاد نـگـردد آن دل | کـه گـرفـتـار کـمـنـد سـر گـیسـوئی نـیسـت |
قبله ام روی بـتانست و وطن کوی مغان | به از این قبله ام خوشتر از این کوئی نیست |
کس مرا از دل سرگشتـه نشانی ندهد | عـجـب از مـعـتـکـف گـوشـه ابـروئی نـیسـت |
میتـوان دامن وصـلـت بـه کـف آورد ولـی | ای دریـغــا کــه مــرا قــوت بــازوئی هـســت |
هـر مـرض دارو و هـر درد عـلـاجـی دارد | زخــم تــیـر مـژه را مـرهـم و داروئی نـیـسـت |
سـر موئی نتـوان یافت بـر اعضای عبـید | کـه در او نـاوکـی از غـمـزه جـادوئی نـیسـت |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج