زهی صیت حـسن تـو عالم گرفتـهزبـار غمت پـشت جان خم گرفتـهبــپــروانـه شــعــلـه شــمـع رویـتچـو خـورشـید اطراف عالم گرفتـهزانفاس عیسـی عشـق تـو هر دمدل…
زهی صیت حـسن تـو عالم گرفتـه | زبـار غمت پـشت جان خم گرفتـه |
بــپــروانـه شــعــلـه شــمـع رویـت | چـو خـورشـید اطراف عالم گرفتـه |
زانفاس عیسـی عشـق تـو هر دم | دل مرده روحـی چـو مریم گرفـتـه |
دل خـسـتــه مـن ز نـیـش غـم تــو | جراحت بـخود همچو مرهم گرفته |
بـه شمشیر غم عشق نامهربـانت | مرا ریخـتـه خـون و مـاتـم گـرفـتـه |
زســوز دل بــنـده و آب چــشـمـش | ثــریـا حــرارت ثــری نـم گــرفــتــه |
هم از فـضـله روی شـوی جـمالـت | صـبـا روی گل را بـشـبـنم گـرفـتـه |
چو پـوشیده جان جامه قالب آن دم | غــم تــو گــریــبــان آدم گــرفــتــه |
بـیک چنگل جـذبـه شهبـاز عشقت | بـسی مرغ چـون پـورادهم گرفتـه |
ز روز و ز شــب گــرمـدد بــازگـیـری | مه وخور شود هر دو با هم گرفته |
عـجـب نـبـود ارتـا قـیـامـت بــمـانـد | افـق را دهان صـبـح را دم گـرفـتـه |
بشادی دل سیف فرغانی ای جان | بـتـو داده جان در عوض غم گرفته |
سـکـندر ممالک بـلشـکـر گـشـوده | سـلـیمـان ولـایت بـخـاتـم گـرفـتـه |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج