فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 مرداد 1403

شماره ٢٧٥: ما تازه روی چون صدف از دانه خودیم

مـا تــازه روی چــون صـدف از دانـه خــودیـمخـرسـند از محـیط بـه پـیمـانه خـودیمچـون غـنچـه روی دل بـه خـود آورده ایم مـابـرگ نـشـاط گـوشـه مـیخـانه خـ…

مـا تــازه روی چــون صـدف از دانـه خــودیـمخـرسـند از محـیط بـه پـیمـانه خـودیم
چـون غـنچـه روی دل بـه خـود آورده ایم مـابـرگ نـشـاط گـوشـه مـیخـانه خـودیم
مــا را غــریـبــی از وطــن خــود نـمـی بــرددر کعبـه ایم و ساکن بـتـخـانه خـودیم
از هوش مـی رویم بـه گـلـبـانگ خـویشـتـندر خـواب نـوبــهـار ز افـسـانـه خـودیـم
نوبـت بـه کـینه جـویی دشـمـن نمی دهیمسـنگی گرفـتـه در پـی دیوانه خـودیم
در چـشـم خـلـق اگـر چـه کـم از ذره ایم ماخـورشید بـی زوال سیه خـانه خودیم
در بـوم این سـیـاه دلـان جـغـد مـی شـویمورنـه هـمـای گـوشـه ویـرانـه خـودیـم
گـرد گـنـه بــه چـشـمـه کـوثـرنـمـی بــریـمامـیـدوارم گـریـه مـســتــانـه خــودیـم
چون کوهکن به تیشه خود جان سپرده ایمدر زیـر بــار هـمــت مــردانــه خــودیـم
از مـا بـغـیـر مـا هـمـه کـس فـیض مـی بـردابـر کسـان و بـرق سـیه خـانه خـودیم
دانستـه ایم قیمت خود را چـنان که هستگـنـجـینـه دار گـوهـر یـکـدانـه خـودیـم
در راه مـیـهـمـان نـگـران اسـت چــشـم مـامـا حــلـقــه بــرون در خــانـه خــودیـم
پـوشـیـده اسـت صـورت احـوال مـا ز خـلـقدیر آشـنـا چـو مـعـنی بـیگـانه خـودیم
صـائب ز فیض خـانه بـدوشـی درین بـسـاطهر جا که می رویم به کاشانه خودیم

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج