فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 مرداد 1403

شماره ٢٧٥: رستم کسی بود که برآید به خوی خویش

رستم کسی بود که برآید به خوی خویشدر وقـت احــتــیـاج بــگـیـرد گـلـوی خــویـشآبـی اسـت آبــرو کـه نـیـایـد بـه جـوی بــازاز تـشـنـگـی بـسـوز ومـریـز آ…

رستم کسی بود که برآید به خوی خویشدر وقـت احــتــیـاج بــگـیـرد گـلـوی خــویـش
آبـی اسـت آبــرو کـه نـیـایـد بـه جـوی بــازاز تـشـنـگـی بـسـوز ومـریـز آبــروی خـویـش
هرکس که همچو صبـح نفس راشمرده زدپــرنـور کـرد عـالـمـی ازگـفـتــگـوی خــویـش
بــیـدار شـو بــه چــشـم تأمـل نـظـاره کـنهـر صـبــحــدم درآیـنـه حـشـر روی خـویـش
صـرصـر بـه گـرد من نرسـد درگـذشـتـگـیدلبـستـگی چو غنچه ندارم بـه بـوی خویش
زیـن بــیـش بــحــر را نـتــوان انـتــظــار دادچون سنگ می زنیم به قلب سبوی خویش
فـردا چـو بــرق از آتــش سـوزان گـذر کـنـدامــروز هــرکــه بـــگــذرد از آرزوی خـــویــش
صـائب نصـیب دشـمـن خـونـخـوار مـاشـودطرفی که بـسته ایم ز جام و سبوی خویش

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج