فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 مرداد 1403

شماره ٢٧٣: هموار از درشتی چرخ دغا شدیم

هموار از درشـتـی چـرخ دغـا شـدیمصـد شـکـر رو ســفـیـد ازیـن آسـیـا شـدیـمفـرصـت نداد تـیغ کـه بـالا کـنیم سـرزان دم که چـون قلم بـه سخن آشنا شدیماز قط…

هموار از درشـتـی چـرخ دغـا شـدیمصـد شـکـر رو ســفـیـد ازیـن آسـیـا شـدیـم
فـرصـت نداد تـیغ کـه بـالا کـنیم سـرزان دم که چـون قلم بـه سخن آشنا شدیم
از قطع ره بـه منزل اگر رهروان رسندمـا رفـتــه رفـتــه دور ز مـنـزل چـرا شـدیـم؟
از هیچ دیده قـطـره آبـی نـشـد رواندر ســنــگــلــاخ دهـر اگــر تــوتــیـا شــدیـم
دستش به چیدن سر ما کار تیغ کردچـون گل بـه روی هر که درین بـاغ وا شدیم
پـهلو تـهی ز سنگ حوادث نساختیمخــنـدان چــو دانـه در دهـن آســیـا شــدیـم
افـتـاده اسـت رتـبـه افـتـادگـی بـلندپر دست و پا زدیم که بی دست و پا شدیم
بــا کـایـنـات بـر در بـیـگـانـگـی زدیـمتــا آشــنــا بـــه آن نــگــه آشــنــا شــدیــم
مغزی نداشتـیم که گردیم رو سـفیدچـون تـخـم پـوچ مـنـفـعـل از آسـیـا شـدیـم
درد سـخـن عـلـاج نـدارد، و گـرنه مـاصــائب رهـیـن مـنـت چــنـدیـن دوا شــدیـم

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج