فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 مرداد 1403

شماره ٢٧٠: ما داغ توبه بر دل ساغر گذاشتیم

مـا داغ تـوبــه بــر دل سـاغـر گـذاشـتـیـمدور طـرب بــه نـشأه دیـگـر گـذاشـتـیـماینـجـا کـسـی بـه داد دل مـا نمـی رسـددیوان خـود بـه دامن محـشر گذاشـت…

مـا داغ تـوبــه بــر دل سـاغـر گـذاشـتـیـمدور طـرب بــه نـشأه دیـگـر گـذاشـتـیـم
اینـجـا کـسـی بـه داد دل مـا نمـی رسـددیوان خـود بـه دامن محـشر گذاشـتـیم
تــرک ســرســت خــضـر ره بــازمـانـدگـانما کار شمع خویش به صرصر گذاشتیم
یـک جـبــهـه گـشـاده نـدیـدیـم در جـهـانپـوشـیده بـود روی بـه هر در گذاشـتـیم
ابــر ز کـام مـغـز جـهـان را گـرفـتــه اسـتبـیهوده عود خویش بـه مجمر گذاشتیم
تــا در شــمــار آبــلــه پــایــان در آمــدیــمچـون بـحـر پـای بـر سر گوهر گذاشتـیم
روی زمین چو صفحه مسطر کشیده شداز بـس بـه خاک پـهلوی لاغر گذاشتـیم
روزی کــه گــشــت آهـن مــا تــیـغ آبــدارتـن رابـه پـیچ و تـاب چو جوهر گذاشتیم
آییـنـه ای اسـت آب نـمـا سـاغـر سـپـهـربـیهوده لب بـر این لب ساغر گذاشتـیم
صــائب ز انــفــعــال نــداریـم روی خــلــقتـا خـویش را بـه خـاک بـرابـر گذاشتـیم

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج