چـون غنچـه دسـت بـر دل شیدا گذاشتـیمگـل را بـه بـاغـبـان خـنـک وا گـذاشـتـیمتـا چـند چون سفینه تـوان بـود تـختـه بـند؟موجـی شدیم و روی بـه دریا گذاشتـ…
چـون غنچـه دسـت بـر دل شیدا گذاشتـیم | گـل را بـه بـاغـبـان خـنـک وا گـذاشـتـیم |
تـا چـند چون سفینه تـوان بـود تـختـه بـند؟ | موجـی شدیم و روی بـه دریا گذاشتـیم |
چـون داغ لاله از سـر ما موج خـون گذشـت | پـهـلـو اگـر بـه بـسـتـر خـارا گـذاشـتـیـم |
تـبـخـالـه اسـت لـالـه سـرچـشـمـه سـراب | بـیهوده دل بـه عـشـوه دنـیا گـذاشـتـیم |
از جـوش مـی، چـو ابـر (ز) دریا هوا گـرفـت | هر پـنبـه ای که بـر سـر مینا گذاشـتـیم |
خـود را بــه تــیـغ کـوه کـشـیـدنـد لـالـه هـا | تـا همچو سیل روی بـه صحرا گذاشتیم |
افـتــاده تــر ز ســنـگ نـشـان بــود گـردبــاد | روزی که ما به دشت جنون پا گذاشتیم |
عـشـق غـیورنـنـگ شـراکـت نـمـی کـشـد | مـا آفـتـاب را بــه مـسـیـحـا گـذاشـتـیـم |
تا کی به شیشه خانه مشرب زنند سنگ؟ | زهـاد را بــه بــاطـن مـیـنـا گـذاشــتــیـم |
صـائب کـسـی بــه درد دل مـا نـمـی رسـد | نـاچـار دسـت بـر دل شـیـدا گـذاشـتـیم |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج