فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 8 فروردین 1404

پایگاه خبری شاعر

شماره ٢٦٩: لحظه لحظه می برون آمد ز پرده شهریار

لـحــظـه لـحـظـه مـی بــرون آمـد ز پــرده شـهـریـاربـاز اندر پـرده می شد همچـنین تـا هشـت بـارســاعـتــی بــیـرونـیـان را مـی ربــود از عـقـل و دلسـاع…

لـحــظـه لـحـظـه مـی بــرون آمـد ز پــرده شـهـریـار بـاز اندر پـرده می شد همچـنین تـا هشـت بـار
ســاعـتــی بــیـرونـیـان را مـی ربــود از عـقـل و دل سـاعتـی اهل حـرم را می بـبـرد از هوش و کار
دفـتـری از سـحـر مطـلق پـیش چـشـمش بـاز بـود گــردشــی از گــردش او در دل هــر بـــی قــرار
گـاه از نـوک قـلـم سـوداش نـقـشـی مـی کـشـید گاه از سرنای عشقش عقل مسکین سنگسار
چونک شب شد ز آتـش رخسار شمعی بـرفروخت تــا دو صــد پــروانــه جــان را پــدیـد آمــد مــدار
چون ز شب نیمی بشد مستان همه بیخود شدند ما بـماندیم و شـب و شـمع و شـراب و آن نگـار
مـای مـا هـم خـفـتـه بـود و بـرده زحـمـت از مـیـان مـای مـا بــا مـای او گـشــتــه کــنـار انـدر کـنـار
چـون سحـر این مای ما مشتـاق آن ما گشتـه بـود مـا درآمـد ســایـه وار و شـد بــرون آن مـای یـار
شــمــس تــبــریـزی بــرفــت امــا شــعــاع روی او هر طـرف نوری دهد آن را که هسـتـش اخـتـیار

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج