همچون کمان سخت ز طبع غیور خویشآسوده از کشاکش خـلقم ز زور خـویشاز آفــتــاب اگـر بــه ســرم تــاج زر نـهـنـدسـر درنـیـاورم بـه فـلـک ازغـرور خـویشچــون…
همچون کمان سخت ز طبع غیور خویش | آسوده از کشاکش خـلقم ز زور خـویش |
از آفــتــاب اگـر بــه ســرم تــاج زر نـهـنـد | سـر درنـیـاورم بـه فـلـک ازغـرور خـویش |
چــون کـرم شــبــچــراغ،زرانـدودآتــشــم | مستـغنی ازستـاره و ماهم زنورخـویش |
حیرات مرا بـه عالم وحدت کشیده است | نتوان زمن گرفت به کثرت حضور خویش |
سـیلـاب بـا تـلـاطـم دریا چـه مـی کـنـد؟ | پـروای شور حـشر ندارم ز شور خـویش |
نـه تــاب وصــل دارد و نـه طــاقـت فــراق | درمانده ام بـه دست دل ناصبـور خویش |
صــائب مـرا بــه عـالـم بــالـا دلـیـل شــد | در زیـر بــار مـنـتــم از فـکـر دور خـویـش |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج