فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 مرداد 1403

شماره ٢٦٣: گر به خلوت دیدمی او را به جایی سیر سیر

گر به خلوت دیدمی او را به جایی سیر سیربـی رقیبـش دادمی من بـوسـه هایی سیر سیربـس خـطـاها کرده ام دزدیده لیکن آرزوسـتبــا لـب تـرک خـطـا روزی خـطـایـی …

گر به خلوت دیدمی او را به جایی سیر سیربـی رقیبـش دادمی من بـوسـه هایی سیر سیر
بـس خـطـاها کرده ام دزدیده لیکن آرزوسـتبــا لـب تـرک خـطـا روزی خـطـایـی سـیـر سـیـر
تـا یکـی عـشـرت بـبـیند چـرخ کـو هرگز ندیدعـشـرت کـدبــانـوی بـا کـدخـدایـی سـیـر سـیـر
یک بـه یک بـیگـانگـان را از میان بـیرون کـنیدتــا کـنـارم گـیـرد آن دم آشـنـایـی ســیـر ســیـر
دسـت او گـیرم بـه مـیدان اندرآیم پـای کـوبمی زنم زان دست با او دست و پایی سیر سیر
ای خـوشـا روزی که بـگشاید قبـا را بـند بـندتـا کـشـم او را بـرهـنـه بـی قـبـایی سـیـر سـیر
در فـراق شـمـس تـبـریزی از آن کـاهـیـد تـنتــا فـزایـد جــان هـا را جـان فـزایـی سـیـر سـیـر

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج