فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 20 شهریور 1403

شماره ٢٦٣: در محفلی که تیغ زبان بر کشیده ایم

در محـفلی که تـیغ زبـان بـر کشیده ایمدر گـوش تـیغ حـلـقـه جـوهر کـشـیده ایمگر حـنظل سـپـهر بـه سـاغر فشرده اندابـرو تـرش نسـاخـتـه بـر سـر کشـیده ایمد…

در محـفلی که تـیغ زبـان بـر کشیده ایمدر گـوش تـیغ حـلـقـه جـوهر کـشـیده ایم
گر حـنظل سـپـهر بـه سـاغر فشرده اندابـرو تـرش نسـاخـتـه بـر سـر کشـیده ایم
در پـرده دل اسـت شـب و روز عـیش مادایم چـو غنچـه سر بـه تـه پـر کشیده ایم
شاخ شکوفه ایم، سبیل است سیم ماچـون نـوبـهار رشـتـه ز گـوهر کـشـیده ایم
از داغ لـالـه نـامـه مـا دل سـیه تـرسـتچـون لاله بـس که بـاده احـمر کشیده ایم
هرگز ز پـیش چشم چو مژگان نمی رودخـاری کـه در ره تـو ز پـا بـر کـشـیـده ایـم
از نقـش بـوریای قناعـت، که سـبـز بـاد!صائب همیشه صفحه مسطر کشیده ایم

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج