گردون که زهر می چـکـد از روی شـکرشخــون نــقــابــدار بــود شــیــر مــادرشهـر سـاده دل کـه شـهـد تــمـنـا کـنـد ازوگـردد زنـیـش، خـانـه زنـبــور پــی…
گردون که زهر می چـکـد از روی شـکرش | خــون نــقــابــدار بــود شــیــر مــادرش |
هـر سـاده دل کـه شـهـد تــمـنـا کـنـد ازو | گـردد زنـیـش، خـانـه زنـبــور پــیـکـرش |
بحر محیط اگر چه ز بزمش پیاله ای است | شبـنم گداسـت دیده خـورشید انورش |
ایـن تــیـغ آبــدار کــه چــرخ اســت نــام او | از پیچ و تاب خسته دلان ایت جوهرش |
صـائب اگـر چـه بـا تـو دم از دوسـتـی زنـد | زهر نفاق می چـکد از چـشم اختـرش |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج