فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 مرداد 1403

شماره ٢٥٤: عرض لشکر می دهد مر عاشقان را عشق یار

عرض لشکر می دهد مر عاشـقان را عشـق یارزنـدگـان آن جـا پـیاده کـشـتـگـان آن جـا سـوارعارض رخـسـار او چـون عارض لشـکر شـدسـتزخم چشم و چشم زخم عاشقان را …

عرض لشکر می دهد مر عاشـقان را عشـق یارزنـدگـان آن جـا پـیاده کـشـتـگـان آن جـا سـوار
عارض رخـسـار او چـون عارض لشـکر شـدسـتزخم چشم و چشم زخم عاشقان را گوش دار
آفــــتـــــابـــــا شـــــرم دار از روی او در ابـــــر رومــاه تــابــان از چــنـان رخ الــحــذار و الــحــذار
چـون بـه لشـکرگاه عـشـق آیی دو دیده وام کنوانـگـهـان از یـک نـظــر آن وام هـا را مـی گـزار
جـز خـمـار بـاده جـان چـشـم را تـدبـیـر نـیـسـتبـاده جـان از کـه گیری زان دو چـشـم پـرخـمار
چـون تـو پـای لنگ داری گـو پـر از خـلخـال بـاشگـوش کــر را ســود نـبــود از هـزاران گـوشــوار
گر عـصـا را تـو بـدزدی از کف موسـی چـه سـودبــازوی حــیـدر بــبــایـد تــا بــرانــد ذوالــفــقــار
دست عیسی را بگیر و سرمه چوب از وی مدزدتـا بـبـینی کـار دسـت و تـا بـبـینی دسـت کـار
گــر نــدانـی کــرد آن ســو زیـرزیـرک مــی نـگــرنی بـه چـشم امتـحانی بـل بـه چشم اعتـبـار
زانک آن سو در نوازش رحـمتـی جـوشیده استشـمـس تـبــریـزیـش گـویـم یـا جـمـال کـردگـار

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج