فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 5 اردیبهشت 1404

پایگاه خبری شاعر

شماره ٢٤: وقتی دل سودایی می رفت به بستان ها

وقتـی دل سودایی می رفت بـه بـستـان هابـی خویشتـنم کردی بـوی گل و ریحـان هاگـه نعـره زدی بـلـبـل گـه جـامـه دریدی گـلبــا یــاد تــو افــتــادم از یـاد…

وقتـی دل سودایی می رفت بـه بـستـان ها بـی خویشتـنم کردی بـوی گل و ریحـان ها
گـه نعـره زدی بـلـبـل گـه جـامـه دریدی گـل بــا یــاد تــو افــتــادم از یـاد بــرفــت آن هــا
ای مـهر تـو در دل ها وی مـهر تـو بـر لـب ها وی شور تـو در سرها وی سر تو در جان ها
تـا عهد تـو دربـسـتـم عهد همه بـشکسـتـم بـعـد از تـو روا بـاشـد نقـض همه پـیمان ها
تــا خــار غـم عــشــقـت آویـخــتــه در دامـن کوتـه نظـری بـاشـد رفتـن بـه گلسـتـان ها
آن را کــه چـــنــیــن دردی از پـــای درانــدازد بـاید که فروشـوید دسـت از همه درمان ها
گـر در طـلـب رنـجــی مـا را بــرســد شــایـد چون عشق حرم باشد سهلست بیابان ها
هر تـیر که در کیشـسـت گر بـر دل ریش آید مـا نـیز یکـی بـاشـیم از جـمـلـه قـربـان هـا
هــر کــو نــظــری دارد بــا یــار کــمــان ابــرو بـاید که سـپـر بـاشـد پـیش همه پـیکان ها
گویند مگو سعدی چندین سخن از عشقش می گـویم و بـعـد از من گـویند بـه دوران ها

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج