فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 22 اردیبهشت 1404

پایگاه خبری شاعر

شماره ٢٤٤: ای خنده تو راهزن کاروان قند

ای خـــنـــده تـــو راهــزن کـــاروان قـــنـــدما نیش عشق خورده و لعل تـو نوشخـندبـرخـاسـت نـیـشـکـر کـه ز قـد تـو دم زنـداز هـم جـدا جـدا شـد و بـبـر…

ای خـــنـــده تـــو راهــزن کـــاروان قـــنـــدما نیش عشق خورده و لعل تـو نوشخـند
بـرخـاسـت نـیـشـکـر کـه ز قـد تـو دم زنـداز هـم جـدا جـدا شـد و بـبـریده بـنـدبـنـد
مـردم سـپــنـد بــر سـر آتـش نـهـنـد و تـوآتش زدی بـه عالم از آن خال چون سپند
ماهی ندیده ام چو تـو در چارسوی حسنخـودرای و خـودنما، خـودآرای خـودپـسند
بــالــا گــرفــت آه مــن از شــمــع قــد تــوچون شعله ای که از سر آتش شود بلند
من مو بـه مو جراحت و جعد تـو مشک بـوتـو سر بـه سر ملاحـت من خـستـه گزند
چـشم از فراق روی تـو در گریه تـا بـه کیدل ز اشتیاق موی تو در مویه تـا بـه چند
عشاق را کشیده ای از زلف چین به چینآفـاق را گرفـتـه ای از خـم بـه خـم کـمند
جــمـعـی اسـیـر آن سـر زلـفـیـن تــاب دارشـهـری شـهـید آن خـم ابـروی تـیغ بـنـد
بـیرون نـمـی رود غـم لـیلـی بـه هیچ رویعاقل نمی شود دل مجـنون بـه هیچ بـند
بـر آن دو زلف دسـت فـروغـی نمی رسـدبــی هـمـت بــلـنـد خـداونـد هـوشـمـنـد

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج
آخرین اخبار شعر و ادبیات