مـا از امـیدهـا همـه یکـجـا گـذشـتـه ایماز آخــرت بــریـده ز دنـیـا گــذشــتــه ایـمسوداگری است خاک به زر ساختن بدلمـا بــهـر آخـرت نـه ز دنـیـا گـذشـ…
مـا از امـیدهـا همـه یکـجـا گـذشـتـه ایم | از آخــرت بــریـده ز دنـیـا گــذشــتــه ایـم |
سوداگری است خاک به زر ساختن بدل | مـا بــهـر آخـرت نـه ز دنـیـا گـذشـتـه ایـم |
از ما مجـو تـردد خـاطـر کـه عـمرهاسـت | کـز آرزوی وسـوسـه فـرمـا گـذشـتـه ایـم |
آسـوده از پـریدن حـرص اسـت چـشم ما | از تــوتـیـا بــه کـوری اعـدا گـذشـتــه ایـم |
هر سـایلی بـه ما نرسـد در گـذشـتـگی | مــا از گــدایـی در دلــهـا گــذشــتــه ایـم |
گشتـه است در میانه روی عمر ما تـمام | مـا از پـل صـراط همـین جـا گـذشـتـه ایم |
عــزم درســت کـار پــر و بــال مـی کـنـد | بـا کشـتـی شکسـتـه ز دریا گذشتـه ایم |
آزادگـان گـر از ســر دنـیـا گـذشــتــه انـد | مـا از سـر گـذشـتـن دنـیـا گـذشـتـه ایـم |
از نقش پـای ما سخـنی چـند چـون قلم | مانده است یادگار بـه هر جا گذشتـه ایم |
افـتــاده اسـت شـهـپــر پــرواز مـا بــلـنـد | در بـیضـه از نشـیمن عـنقـا گـذشـتـه ایم |
هر کـس کـه پـا نهاد گـرفـتـار مـی شـود | بر هر زمین که سلسله بر پا گذشته ایم |
ما چـون حـبـاب منت رهبـر نمی کـشـیم | صدبـار چـشم بـسـتـه ز دریا گذشتـه ایم |
هموار ساخـتـه است بـه ما شوق راه را | در کوه اگر رسـیده، ز صحـرا گذشـتـه ایم |
صـائب ز راز سـیـنـه بــحــریـم بــا خــبــر | چـون موج اگر چه تـند ز دریا گذشتـه ایم |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج