فغان که هستی من در ورق شماری رفتحـیات من چـو قـلـم در سـیاه کـاری رفـتبــه خـون دل، ورقـی چـنـد را سـیـه کـردمچــو لـالـه زنـدگـیـم در سـیـاه کـاری رف…
فغان که هستی من در ورق شماری رفت | حـیات من چـو قـلـم در سـیاه کـاری رفـت |
بــه خـون دل، ورقـی چـنـد را سـیـه کـردم | چــو لـالـه زنـدگـیـم در سـیـاه کـاری رفـت |
نـکــرده غــنــچــه امــیـد مــن دهـن را بــاز | سـبـک ز گـلـشـن مـن بـاد نوبـهاری رفـت |
زمــیـن پــاک غــریــبــی عــزیـز کــرده مــرا | اگر چه یوسف من از وطن به خواری رفت |
نشـد چـو سـون ازین خـرقه سـر بـرون آرم | تـمـام رشـتـه عـمرم بـه پـینه کـاری رفـت |
اگر چـه نقش مساعد نشد، بـه این شادم | که نقد زندگی من بـه خـوش قماری رفت |
قـلـم ز دسـت بـیفـکـن کـه روز رسـتـاخـیـز | بـرون ز آتـش نتـوان بـه نی سـواری رفـت |
نـمــی شــود نـکــنـد آرمــیـده اش صــائب | سـبـکروی که حـیاتـش بـه بـیقراری رفـت |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج