فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 مرداد 1403

شماره ٢٣٧: گاهی رهین ظلمت و گه محو نور باش

گاهی رهین ظلمت و گه محـو نور بـاشگاهی چراغ ماتم و گه شمع سور بـاششیر و شکر بـه طفل مزاجان سبیل کنقانع ز خوان رزق به هر تلخ و شور بـاشکشتی چو بـاخت لنگ…

گاهی رهین ظلمت و گه محـو نور بـاشگاهی چراغ ماتم و گه شمع سور بـاش
شیر و شکر بـه طفل مزاجان سبیل کنقانع ز خوان رزق به هر تلخ و شور بـاش
کشتی چو بـاخت لنگر خود،زود بـشکندزنـهـار در کـشـاکـش دوران صـبـور بـاش
بستان ز خلق خام و بده پخته در عوضسر گرم خوش معاملگی چون تنور باش
چـشم کلیم چـون ید بـیضا سـفید شـدرخ بــر فـروز وحـوصـلـه پـرداز طـور بــاش
بـاری چو ره به محفل قربـت نمی دهنداز دور دیـده بــان نــگــه هـای دور بــاش
دور شعور چـون بـه نهایت رسیده استصائب تو نیز چون دگران بی شعور بـاش

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج