مــرا بــدیـد و نــپــرســیـد آن نـگــار چــراترش ترش بـگذشت از دریچه یار چراسبب چه بود چه کردم که بد نمود ز منکه خاطرش بگرفتست این غبـار چراز بــامـد…
مــرا بــدیـد و نــپــرســیـد آن نـگــار چــرا | ترش ترش بـگذشت از دریچه یار چرا |
سبب چه بود چه کردم که بد نمود ز من | که خاطرش بگرفتست این غبـار چرا |
ز بــامـداد چـرا قـصـد خـون عـاشـق کـرد | چـرا کشـید چـنین تـیغ ذوالفقار چـرا |
چـو دیدم آن گل او را که رنگ ریختـه بـود | دمید از دل مـسـکـین هزار خـار چـرا |
چو لب بـه خنده گشاید گشاده گردد دل | در آن لبست همیشه گشاد کار چرا |
میان ابـروی خـود چـون گره زند از خـشم | گـره گره شـود از غـم دل فـکـار چـرا |
زهی تـعـلـق جـان بـا گـشـاد و خـنـده او | یکی دمش که نبـینم شـوم نزار چـرا |
جـهان سـیه شـود آن دم کـه رو بـگـرداند | نه روز مـاند و نی عـقـل بـرقـرار چـرا |
یکـی نـفـس کـه دل یـار مـا ز مـا بـرمـیـد | چــرا رمـیـد ز مـا لـطـف کـردگـار چـرا |
مگر که لطـف خـدا اوسـت ما غلط کردیم | وگر نه خوبـی او گشت بـی کنار چرا |
بـرون صـورت اگر لطـف محـض دادی روی | پـیمبـران ز چه گشتـند پـرده دار چـرا |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج