شـاید این طـلعت میمون که بـه فالش دارنددر دل انـدیشـه و در دیده خـیـالـش دارنـدکـه در آفــاق چــنـیـن روی دگـر نـتــوان دیـدیـا مـگـر آیـنـه در پــیـش…
شـاید این طـلعت میمون که بـه فالش دارند | در دل انـدیشـه و در دیده خـیـالـش دارنـد |
کـه در آفــاق چــنـیـن روی دگـر نـتــوان دیـد | یـا مـگـر آیـنـه در پــیـش جــمـالـش دارنـد |
عـجـب از دام غـمـش گـر بـجـهد مـرغ دلـی | این همـه مـیل کـه بـا دانـه خـالـش دارنـد |
نـازنینی کـه سـر انـدر قـدمـش بـاید بـاخـت | نه حـریفـی کـه تـوقـع بـه وصـالـش دارنـد |
غالب آنسـت که مرغی چـو بـه دامی افتـاد | تـا بـه جـایی نـرود بـی پـر و بـالـش دارنـد |
عـشـق لیلی نه بـه اندازه هر مجـنونیسـت | مـگــر آنـان کــه ســر نـاز و دلـالـش دارنـد |
دوستی بـا تو حرامست که چشمان کشت | خـون عـشـاق بــریـزنـد و حــلـالـش دارنـد |
خـــرمــا دور وصــالــی و خــوشــا درد دلــی | که به معشوق توان گفت و مجالش دارند |
حال سعدی تو ندانی که تو را دردی نیست | دردمـنـدان خـبــر از صـورت حــالـش دارنـد |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج