ای رخـت فـکـنـده تـو بــر اومـیـد و حـذر بـرآخـر نـظـری کـن بـه نـظـربـخـش فـکـر بـرای طالب و ای عاشق بنگر به طلب بخشبـنگر بـه مؤثـر تـو چه چـفسی بـه …
ای رخـت فـکـنـده تـو بــر اومـیـد و حـذر بـر | آخـر نـظـری کـن بـه نـظـربـخـش فـکـر بـر |
ای طالب و ای عاشق بنگر به طلب بخش | بـنگر بـه مؤثـر تـو چه چـفسی بـه اثـر بـر |
او می کشـدت جـانب صـلح و طـرف جـنگ | گـه صـحـبـت یاران و گـهـی اوج سـفـر بـر |
در تـو نگران او و تـو را چشم چـپ و راست | او بـا تو سخن گوی و تو را گوش سمر بـر |
او می زند این سیخ و هش گاو سـوی یوغ | عیسیست رفیق و هش خربنده به خر بر |
هر گاو و خری سیخ خورد بـر کفل و پشت | تـو سـیخ ندامت خـوری بـر سینه و بـر بـر |
زان ســیـخ کــبــاب دل تــو گـر نـشــد آگـه | پـخـتـه کـنـدت مـطـبـخـیش نـار سـقـر بـر |
گه کـاسـه گرفـتـی کـه حـلیماب و زفـر کـو | گـه چـنـگ گـرفـتـی تـو بـه تـقـریع زفـر بـر |
ز افـشـارش مـرگ آن رخ تـو گـردد چـون زر | زر بــازدهـی و بـنـهـی سـر بـه حـجـر بــر |
بـس چـند کنی عشوه تـو در محـفل کوران | بـس چـند زنی نعـره تـو بـر مسـمع کر بـر |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج